- عامل سی و هشتم: اشتغال و ادامه تحصیل همسر
اشتغال
با وجود آنکه امروزه تغییرات بنیادی در نگرش و طرز فکر مردان صورت گرفته است، حقیقت این است که در خانوادههایی که زنان کار تمام وقت دارند، شوهر هنوز دوست دارد که از سوی همسرش حمایت و رسیدگی شود و مانند الگوهای سنتی زندگی کند. چراکه نیازهای اولیه مردان و زنان با گذشت زمان تغییر نکرده و هرگز از بین نمیرود.
در خانهای که زن و شوهر هر دو بیرون از خانه کار میکنند، زن و مرد هر دو خسته از محل کار به خانه بازمیگردند. مرد میبیند که همسرش نتوانسته غذا بپزد، لباسها را بشوید، اتو کند و بچهها نیز اوضاع آشفتهای دارند. در نتیجه احساس میکند که نیازش به حمایت شدن از سوی همسرش ناکام مانده است.
نکته اینجاست که اشتغال زن در بیرون از منزل وقت و انرژی بسیاری را از وی میگیرد و طبیعی است که چنین زمانی با خستگی روانی و جسمی بیشتری (نسبت به زن خانه دار) در منزل حضور یافته و نمیتواند آن انرژی لازم را برای صرف همسر و فرزندانش داشته باشد.
زنان شاغل علاوه بر کار خارج از خانه ناچارند عمدهترین کارهای داخل خانه را هم به تنهایی انجام دهند. در حالی که اکثریت مردان یا مهارتهای مربوط به خانهداری را نیاموختهاند و یا همکاری لازم را با همسری که پا به پای آنها در بیرون از منزل مشغول به کار است انجام نمیدهند. این مسأله از یک طرف باعث خستگی بیش از حد زن میشود که نتیجه آن کاهش توجه و رسیدگی به همسر و فرزندان میشود و از طرف دیگر میتواند موجب اختلاف میان زن و مرد شود.
مرد برای کمک به همسرش در کارهای منزل او را یاری میکند، اما گاهی با رفتارهای عصبی و کجخلقیهای همسرش که فقط ناشی از خستگی کار خانه و بیرون است، مواجه میشود. خستگی روحی زن، شوهرش را نیز آزرده میکند و روز به روز فضای تیرهتری میان آنها حاکم میشود و ازدواجشان به دلیل نبود برنامهریزی صحیح در رفع نیازهای اساسی یکدیگر شدیداً دچار آسیب میشود. اغلب مردان تمایلی به انجام کارهای منزل ندارند، چه همسرشان شاغل باشد یا نباشد.
مردانی که شغلهای تماموقت دارند، شدیداً به حمایت در خانه از سوی همسر نیازمندند و دریافت حمایت در خانه از مهمترین و اساسیترین نیازهایشان محسوب میشود، بهگونهای که با رفع این نیاز بیشترین لذت را احساس میکنند. بنابراین اگر این نیاز در مردان بهگونهای شایسته برآورده شود، بسیاری از مشکلاتی که در زندگی مشترکشان وجود دارد از بین میرود و میتوانند رابطه زناشوییشان را بهبود بخشند.[1]
هنگامیکه زن شاغل به خانه بازمیگردد، اول از همه به بچهها رسیدگی میکند، سپس به سراغ کارهای خانه میرود، اما نمیتواند به همه کارها برسد. این زنان نمیتوانند در تعطیلات آخر هفته استراحت کنند؛ زیرا باید همه وقتشان را صرف کارهای عقب افتاده منزل و مراقبت از فرزندان کنند.
مرد پیش از ازدواج خودش کارهای شخصیاش را انجام میدهد و برای انجام این کار نیاز چندانی به والدینش ندارد. او خود تختخوابش را مرتب میکند و لباسهایش را اتو میزند. به همین دلیل در روزهای آغازین پس از ازدواج دوست دارد که در کارهای خانه به همسرش کمک کند. آنها ظرفها را با هم میشویند، در مرتب کردن تخت به هم کمک میکنند و اکثر کارهای خانه را با مشارکت همدیگر انجام میدهند. در این دوره هیچیک از آنها حمایت خانوادگی را یکی از اساسیترین نیازهای خود تلقی نمیکند.
پس چه زمانی نیاز مرد به دریافت حمایت خانوادگی آشکار میشود؟ هنگامی که یک فرزند به خانواده دو نفره آنها اضافه میشود، هزینهها و مسئولیتها چندین برابر میشود. مرد در مواجهه با شرایط جدید دچار هراس و اضطراب میشود؛ زیرا متوجه میشود که برای داشتن درآمد بیشتر باید کوشش خود را افزایش دهد. او بیش از پیش بر کارش متمرکز میشود و امیدوارانه برای حمایت از خانوادهاش تلاش میکند. افزایش هزینهها او را دچار ترس و نگرانی کرده و اینکه مبادا شغلش را از دست بدهد، مثل کابوسی او را هراسان میکند.
همان مردی که روزی در کارهای منزل به همسرش کمک میکرد، امروز از پذیرفتن مسئولیتهای خانه طفره میرود. اگر زن نیز بیرون از خانه کار کند، او هم تنشها و هراسهای مشابهی خواهد داشت. اگر زوجی نتوانند با این چالشها بهگونهای صحیح و شایسته رفتار کنند، زندگی مشترکشان به سوی ویرانی میرود.
یکی دیگر از مشکلات زنان شاغل استفاده از مهد کودک برای نگهداری از فرزندشان است. برخی سؤالات در این زمینه ذهن والدین را درگیر میکند. آیا مهد کودک میتواند جایگزینی برای مادر باشد؟ کیفیت و نحوه مراقبت از کودک چگونه است؟ آیا از عهده هزینه یک مهد کودک خوب، برمیآییم؟
گاهی مادر مجبور است برای نگهداری از فرزند خود دست به دامان والدین خود یا والدین همسرش شود که این مسئله هم میتواند موجب مشکلاتی شود. برای مثال نگهداری از نوه موجب دخالت بیشتر والدین در زندگی زن و شوهر میشود و آن جنبه خصوصی که زندگی زناشویی باید داشته باشد از بین میرود؛ چرا که زن و مرد دائماً در تماس مستقیم با والدین خود و همسرشان هستند.
مدت خدمت، ساعت کاری، تنوع در کار، تناسب شغل با محیط و میزان مسئولیت در تأمین مخارج خانواده با رضایتمندی جنسی ارتباط دارد.
بهتر است زن و شوهر به جای جر و بحث یا سرزنش درباره امور منزل، با کمک کردن به یکدیگر، به استحکام زندگی زناشویی خود فکر کنند. کیفیت بسیاری از زندگیهای مشترک به این موضوع بستگی دارد که مرد خانه تا چه حد در امور روزمره خانه به همسرش کمک میکند و بابت کارهایی که همسرش در خانه انجام میدهد، از او تشکر و قدردانی میکند. وقتی زن و شوهر هر دو در انجام کارهای خانه با هم همکاری میکنند و سهیم میشوند، هر دو زندگی عاطفی و جنسی بهتری نیز دارند.[2]
رضایت شغلی و رابطه آن با رضایت جنسی
با افزایش تنوع کار و تناسب شغل با محیط، رضایتمندی جنسی افراد افزایش مییابد. بدیهی است که شرایط یاد شده، علاقه، آزادی و ابتکار عمل فرد را افزایش میدهد و امکان خودشکوفایی و غنی ساختن خود از طریق شغل را بیشتر میکند. به علاوه احساس مفید بودن و کسب دستاوردهای شغلی، بخشی از نیازهای روانی انسان را تأمین میکند و از این طریق به ارتقاء رضایتمندی از جمله رضایتمندی زناشویی و جنسی کمک میکند. رضایت از حقوق و مزایا که یکی از مؤلفههای رضایت شغلی است با رضایتمندی جنسی رابطه دارد. میتوان گفت که آنچه مهم است خود درآمد نیست، بلکه ارزیابی و رضایت فرد از درآمد است.
خشنودی شغلی میتواند به سایر ابعاد زندگی فرد سرایت پیدا کند. افزایش در رضایتمندی زناشویی با افزایش رضایت شغلی مرتبط است و افزایش اختلالات زناشویی مرتبط با کاهش رضایت شغلی است و این مسئله در مردان و زنان یکسان است. طبق یک پژوهش صورت گرفته در کشورمان، هرچه مدت خدمت و ساعات کاری زنان شاغل افزایش یابد، از میزان رضایتمندی جنسی ایشان کاسته میشود. در ضمن بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق رضایت همسر از شغل زن ارتباط معناداری با رضایتمندی جنسی دارد.[3]
تحصیل
یکی دیگر از مواردی که زوجین در زمان ازدواج بهتر است بر سر آن به توافق برسند، تحصیل است. همسران میتوانند به پیشرفت و ترقی یکدیگر کمک کنند و مانع رشد هم نشوند. عشق به کمال به طور ذاتی، در نهاد بشر نهفته است.
اگر زن یا شوهر برای تحصیلات دانشگاهی آمادگی و تمایل دارد، همسرش میتواند با ادامه تحصیل او موافقت کند و به گونهای برنامهریزی کنند که سایر وظایف زناشویی، کار و خانهداری تحت تأثیر قرار نگیرد.
اگر مرد، در زمینه تحصیل، به همسرش کمک کند، از دانایی و توانایی او در اداره خانواده و تربیت فرزندان بهرهمند خواهد شد.
ادامه تحصیل میتواند به آثار مثبت روانی مانند امنیت روانی و احساس کارآمدی، اشتغال و کمک در مخارج زندگی و رفاه بیشتر بینجامد.[4]
اگر خانمی در سطوح عالی، فارغ التحصیل شود، اما در این مدت به خاطر غفلت از همسر و فرزندان، پایههای زندگیاش سست شده باشد یا اینکه هرآنچه آموخته در زندگی بیاستفاده و ناکارآمد باشد، نمیتوان تحصیلات او را موفقیت شمرد. در مقابل، اگر با آیندهنگری، هم تحصیلاتش را کامل کند و هم به کمک سرمایه علمی اندوخته شده بتواند کیفیت زندگی مشترک را ارتقا دهد، در آن صورت میتوان تحصیلات او را کوششی سودمند دانست. در فرهنگ ما مهمترین انتظار از زنان، مادر و همسر خوب بودن است. همانطور که مقام معظم رهبری در جمع زنان نخبه کشورمان فرمود:
«تأکید اسلام بر اهمیت بینظیر نقش زن در خانواده، به هیچ وجه به معنای مخالفت با حضور زنان در عرصههای مختلف نیست؛ بلکه به معنای اصالت و اولویت نقش مادری و همسری در مقابل دیگر فعالیتها و نقشهاست، چراکه بقا و رشد و تعالی بشر و حفظ آرامش و سلامت جامعه در گرو تحقق این نقش است».[5]
بنابراین هرگاه تحصیل زنان سبب صدمه زدن به پایههای زندگی خانوادگی شود و هیچ راه دیگری برای رفع این تزاحم وجود نداشته باشد، باید بدون تردید و با غلبه بر احساسات، تحصیل را تا زمان برطرف شدن مشکل کنار بگذارند. گرچه راه کسب دانش هیچ گاه بسته نمیشود و زنان میتوانند تا زمانی که اوضاع برای تحصیل رسمیشان مهیا شود، با مطالعه در زمینه علومی که به آن علاقه دارند، سطح دانش خود را افزایش دهند.[6]
[1]. ر.ک: نیازهای زنان، نیازهای مردان، ویلارد. اف. هارلی، ترجمه: مژگان بویراحمدی، ص 184-197.
[2]. آیین همسرداری مردان، اسکالت هالتزمن و ترزا فوی دیگرونیمو، ترجمه : مجید شهرابی، ص 165.
[3]. ر.ک: مقاله: «تأثیر اشتغال زنان بر رضایتمندی جنسی ایشان در خانواده»، فاطمه فراهانی؛ مریم حکمت پور؛ شیوا مقدم.
[4]. ر.ک: آیین همسرداری، ابراهیم امینی، ص 202- ۲۰۵.
[5]. بیانات در دیدار با زنان نخبه و فعالِ در عرصههای مختلف، 13/4/1386.
[6]. «اخلاق تحصیل زنان»، فصلنامه معرفت، شماره 185.