• عامل بیست و یکم: تدبیر و مدیریت

    خانواده برای رسیدن به اهداف خود به مدیریت نیاز دارد؛ هدف‌هایی مانند آرامش، صمیمیت، برآورده کردن نیازهای طبیعی یکدیگر، ایجاد زمینه رشد مادی و معنوی برای زن و شوهر و تربیت نسلی پاک.

    طبق آموزه‌های اسلامی: «مرد سرپرست و نگهبان اعضای خانواده خویش و در برابر آنان مسئول است. زن نیز سرپرست و نگهبان خانه، شوهر و فرزندان است و درباره آنها بازخواست می‌شود».[1]

    مردان وظیفه ‌دارند با مدیریت درست، زمینه حرکت خانواده به‌ سوی آرامش و سازگاری هر چه بیشتر را فراهم سازند. ایجاد حریم در خانواده، موعظه کردن اعضای خانواده، کم کردن توقعات بیش ‌از حد خانواده و حفظ عزت خانواده در درجه اول به عهده مرد است.

    مبنای مدیریت خانواده، باید بر عطوفت، مهربانی، بخشش و بخشایش باشد. همان‌طور که یک پزشک در مواجهه با بیمار برخی کارها را برای او منع می‌کند و برخی دیگر را تجویز، مدیر خانواده نیز با تقویت مثبت، احتمال وقوع برخی رفتارها را در اعضاء خانواده افزایش می‌دهد و از بعضی رفتارها منع می‌کند.[2]

    آنچه در زندگی اهمیت دارد شناخت مسائل مهم و ضروری و تفکیک آن از مسائل کم‌اهمیت است. مشکلات و بحران‌ها گاهی مربوط به درون خانه و گاهی مربوط به بیرون از خانه است. آنچه اهمیت دارد، نحوه رفتار همسران با یکدیگر و با مسائل است.

    گام اول در مدیریت زندگی و حل مشکلات پذیرش اختلاف‌ سلیقه‌هاست. همه زوجین در زندگی مشترک خود، کم ‌و بیش دارای تفاوت ‌سلیقه و روش هستند. هیچ دو انسانی، حتی زن و شوهر در همه مسائل، نظرها و سلیقه‌های یکسان ندارند. حتی درباره نوع غذا، رنگ‌ها، طعم‌ها، لباس و ده‌ها مسئله ریز و درشت ممکن است سلیقه و طبع‌های متفاوتی داشته باشند. آنها دو نفرند، دو شریک، دو رفیق و هر یک از لحاظ فکری و روحی ظرفیت خاصی دارد؛ بنابراین اختلاف‌ سلیقه عادی است و نباید آن را بحران تلقی کرد. مخصوصاً در زوج‌هایی که تازه ازدواج ‌کرده‌اند.

    در گام دوم زن و شوهر می‌توانند با درک ویژگی‌های یکدیگر و فهم ضرورت‌های زندگی، هر کدام ‌بخشی از مدیریت خانه و بیرون از خانه را بر عهده بگیرند. زنان می‌توانند با ویژگی آرام‌بخشی خود، فضای خانه را آن‌چنان گرم و صمیمی کنند که مردان با شوق و دلگرمی توانایی غلبه بر مشکلات را بیابند. اگر زن و مرد اصل وجودی تفاوت‌های فردی و رفاقت برای حل مشکلات را به رسمیت بپذیرند، در مواجهه با هر مسئله‌ای دچار شوک و بحران نمی‌شوند، بلکه با آرامش، منطق و با شیوه‌ای درست با آن روبه‌رو می‌شوند و کنار می آیند.[3]

    در مدیریت زندگی اگر مرد با همسرش مشورت نکند یا بدون تأمل و اندیشه با همه نظرهای او مخالفت کند، کم‌کم به یک فرد خودخواه و زورگو تبدیل خواهد شد و همسرش هم هیچ‌گاه او را در جایگاه یک سرپرست منصف نمی پذیرد. برعکس اگر مرد با همسرش مشورت کند و از پیشنهادهای ارزنده او بهره بگیرد، در نظر همسرش یک سرپرست خوب و منصف خواهد بود و همسرش به او افتخار خواهد کرد.

    همان‌طور که یک سرپرست، با مشورت کردن با همسرش، لیاقت و شایستگی خود را در سرپرستی خانواده بالاتر می‌برد و خود را محبوب می‌سازد، فرد مشورت دهنده نیز با خوب مشورت دادن لیاقت و شایستگی خود را بالا می‌برد و اعتماد شوهرش را بیشتر جلب می‌کند. یکی از این شایستگی‌ها، تفکر و تحقیق درباره موضوعی است که درباره آن مشورت می شود و دیگری، اصرار نکردن به عملی کردن نظر خود است. در واقع، زنی که این ویژگی‌ها را دارد در صورت شکست همسرش، او را سرزنش نخواهد کرد.

    موضوع دیگر مسائل کاری است. یک مرد مدیر، مردی است که با بیان نکردن مشکلات و جزئیات کاری خود، فضای خانه را شاد و بانشاط نگه می‌دارد. البته بعضی از زنان با اینکه از درست و حلال بودن شغل همسرشان مطمئن هستند، اما باز هم درباره جزئیات شغلی همسرشان بسیار حساس و کنجکاوند. به این دسته از زنان توصیه می‌کنیم که روح آرام و لطیف خود را با دقیق و حساس شدن در جزئیات کاری همسر خود، از دست ندهند. زنی که از ریز مشکلات کاری همسرش، آگاه می‌شود، ممکن است کم‌کم دچار اضطراب و نگرانی شود.[4]

    یکی از جنبه‌های مدیریتی در خانه، مدیریت ارتباط با دیگران است. بسیاری از ناسازگاری‌های خانواده‌ها نتیجه دخالت دیگران در زندگی آنهاست. دختر و پسر جوان پس از ازدواج باید نقش فرزندی را به همسری تبدیل کنند و به پدر، مادر و سایر اقوام خود اجازه دخالت نابجا در زندگی و تصمیماتشان ندهند. مسئله عاطفی و رابطه محبت والدین و فرزند موضوع دیگری است. هرگونه وابستگی خانواده به دیگران، زندگی را به‌ طرف ناسازگاری و تباهی می‌برد. راه پیشگیری از هرگونه دخالت نابجا، حفظ استقلال خانواده است و هنری که زن و مرد در این باره باید داشته باشند آن است که به هر دخالت نابجایی با شجاعت «نه» بگویند و ضمن حفظ احترام و محبت، دیگران را توجیه کنند.[5]

     مدیریت بانوان

    گرچه اسلام مدیریت خانواده را به مرد واگذار کرده است، اما نباید نقش مدیریتی زن را نادیده گرفت. موفقیت مرد در مدیریت خانواده تا حد زیادی به همکاری زن وابسته است؛ بنابراین می‌توان گفت که هر کدام از مرد و زن در حوزه‌ خانواده، بهره‌ای از مدیریت دارند. از این ‌رو نقش زن در مدیریت خانه و خانواده اگر بیشتر از مرد نباشد کمتر نیست. شوهرداری، خانه‌داری و مادری سه وظیفه اصلی زن در خانواده است. آنچه یک زن نمونه را در ایفای وظایف خود در خانه و خانواده موفق می‌کند، به‌کارگیری اصول و شیوه‌های مدیریت صحیح در شوهرداری، خانه‌داری و تربیت فرزند است.

    نظم و ترتیب در کارهای خانه، اداره یا در فعالیت‌های اجتماعی و دقت در لباس پوشیدن و آراستگی، از عوامل تعیین ‌کننده سبک مدیریتی بانوان به ‌حساب می‌آید.

    چنانچه نظم لازم در زندگی وجود نداشته باشد، بهتر است بانوان در درجه اول با نقاط ضعف خود آشنا شوند و قبل از اینکه شوهر یا نزدیکانشان تذکری بدهند، خود چاره‌جویی کنند. در زیر چند سؤال برای بانوی خانه مطرح‌ شده است که می‌تواند درباره آن بیندیشد:

    1. آیا در منزلتان برای هر چیز جایی اختصاص داده‌اید و هر چه را که لازم دارید در جای خودش پیدا می‌کنید؟
    2. آیا شناسنامه‌ها، اسناد رسمی، قبوض، سفته یا چک‌هایی که شوهرتان به شما سپرده است، در جای مخصوص به خود مرتب شده‌اند و در مواقع لزوم به ‌آسانی آنها را پیدا می‌کنید؟
    3. آیا هنگام آشپزی، ظروف استفاده شده را تمیز می‌کنید و در جای خودش قرار می‌دهید یا همیشه اطرافتان شلوغ و به هم ریخته است؟
    4. آیا قبل از بیرون رفتن از خانه، به بسته بودن در و پنجره‌ها، شیر آب، شعله اجاق گاز و خاموش بودن رادیو و تلویزیون توجه می‌کنید؟
    5. آیا قبل از مسافرت، چمدانتان را بررسی می‌کنید تا بدانید چیزی را فراموش نکرده‌اید؟
    6. آیا هنگام ترک میهمانی توجه می‌کنید که کیف، لباس یا اشیاء فرزندانتان جا نمانده باشد؟
    7. آیا مراقب وسایلی که به امانت‌گرفته‌اید هستید و آن را تمیز، مرتب و به ‌موقع به صاحب آن باز می‌گردانید؟
    8. آیا نیازهای همسرتان را می‌شناسید و برای رفع آنها می‌کوشید؟
    9. آیا درباره تربیت صحیح فرزندانتان مطالعه می‌کنید و به آن اهمیت می‌دهید؟

     مدیریت تعادل میان کار و زندگی

    کار و خانواده دو جنبه از مهم‌ترین ابعاد زندگی ما را تشکیل می‌دهند و سلامت همه‌جانبه فرد تحت تأثیر هماهنگی و تناسب آن دو است. کار و خانواده می‌توانند اثر متقابل و نقش مکمل برای یکدیگر داشته باشند، با کار کردن نیازهای خانواده برآورده می‌شود و حمایت خانواده سبب تقویت روحی و جسمی کارکنان برای انجام موفقیت‌آمیز وظایفشان می شود.

    با توجه به تغییر در سبک زندگی و کار انسان‌ها، تعادل در کار و زندگی به یکی از مسائل مهم تبدیل ‌شده است. به‌ طوری ‌که این روزها برقراری تعادل میان کار و زندگی را می‌توان از شاهکارهای همسران دانست.

    نباید فراموش کرد که اصلی‌ترین وظیفه زن، خانه‌داری و مهم‌ترین وظیفه مرد نگهبانی از خانواده است. هیچ یک نباید راضی شوند که به خاطر مشغله‌های کاری، لذت ارتباطات عاطفی خانواده را از دست بدهند.

    اگر شغل بانوی خانه باعث شود که او نتواند به وظایف اصلی خود در خانواده بپردازد، باید در آن شغل تجدید نظر کند. چرا که در زندگی اگر اولویت‌ها کمرنگ شود و امور فرعی جای امور اصلی را بگیرد زیان بسیاری به همراه دارد.

    عوامل مؤثر بر تعارض میان کار و زندگی خانوادگی

    حجم زیاد کار و مسئولیت‌های شغلی، تقسیم‌ کار نامتعادل، حمایت نکردن از کارکنان، نداشتن امنیت شغلی، تهدید کارکنان و بدرفتاری با آنان، زمان محدود و فشار مداوم برای پایان کار، تغییرات شغلی و محیطی، سفرهای طولانی برای انجام کار، تقسیم نکردن وظایف خانه بین زن و مرد و مشارکت نداشتن در کارهای خانه از جمله عواملی است که موجب ایجاد استرس و تعارض بین کار و زندگی می شود.

    تعارض کار و خانواده وقتی اتفاق می‌افتد که خواسته‌های یکی با تقاضاهای دیگری ناسازگار باشد. این تعارض می‌تواند هم بر کیفیت زندگی خانوادگی و هم بر کیفیت زندگی کاری تأثیر بگذارد.

    یکی از عواملی که سبب تعارض بین کار و زندگی می‌شود، ساعات کار طولانی است. دلایل و انگیزه‌های افراد در داشتن ساعات کار طولانی متفاوت است. گاهی این مسئله به خاطر ترس از دست دادن شغل است که کارمندان و کارگران را تشویق می‌کند ساعات بیشتری در محل کار بمانند. علاوه بر این می‌تواند به علت کسب درآمد بیشتر، پیشرفت شغلی، رقابت با همکاران برای به دست آوردن سمت بالاتر، خدمت به جامعه و مانند آن باشد.

    گاهی مرد در خانه از سوی همسرش احساس حمایت نمی‌کند و طبیعی‌ترین واکنش او این است که خودش را با کار بیشتر مشغول می‌کند. اگرچه کارِ بیشتر و موفقیت‌های شغلی نیز نمی‌تواند او را متعادل کند، اما سعی دارد صلاحیت خود را به اثبات برساند و از آنجایی ‌که گرایش او به موفقیت جایگزین نیاز او به قدردانی شده است، هرگز از موفقیت‌های خود راضی نمی‌شود. هر چه بیشتر به کارش توجه می‌کند، کمتر برای همسرش وقت می‌گذارد. اگر مستقیماً برای همسرش کاری انجام ندهد همسرش از او تشکر نمی‌کند. حتی اگر همسرش از او قدردانی کند او به‌ زحمت می‌تواند این تشکر را احساس کند. هر چه مرد کمتر احساس قدردانی کند بیشتر از خود انتقاد می‌کند و نارضایتی او بیشتر می‌شود.

    مسلماً چنین رفتارهایی، مرد را به عدم تعادل و بی‌ثباتی سوق می‌دهد و متأسفانه زنان بدون آنکه نیاز واقعی همسرشان را درک کنند، بر وخامت اوضاع می‌افزایند و شکایت می‌کنند که همسرشان کاری برای آنها انجام نمی‌دهد. در صورتی ‌که بهتر است زن به‌ جای توجه به کارهایی که همسرش انجام نمی‌دهد به کارهایی که انجام داده است توجه کند. به ‌این‌ ترتیب مرد بیشتر به همسرش کمک می‌کند و کار بیشتری برای او انجام می‌دهد و به تشکر و قدردانی مورد نیازش دست می‌یابد.

    وقتی زن شاد است مرد به خود افتخار می‌کند و احساس بهتری دارد، اما وقتی زن ناراحت است شوهرش ناراحتی او را به‌ حساب خود می‌گذارد و در نتیجه خود را مرد ناموفقی  می‌داند و بیشتر در خود فرو می‌رود. وقتی مردها در چنین وضعیتی قرار می‌گیرند زن می‌تواند به‌ جای شکایت و عیب‌جویی، رفتار محبت‌آمیزی داشته باشد و به همسرش اطمینان بدهد که از زندگی‌اش راضی و خشنود است تا مرد نیز به آرامش و تعادل خویش بازگردد.[6]

    از جمله عوامل دیگری که موجب بر هم زدن تعادل در کار و زندگی می‌شود، چند شغله بودن است. برخی از کارکنان برای تأمین نیازهای زندگی مجبورند بیش از یک شغل داشته باشند. در واقع یکی از اصلی‌ترین عوامل اشتغال آقایان در شغل دوم و سوم و اضافه‌کاری‌های زیاد، احساس نیاز است. اگر کوشش برای تأمین نیازهای واقعی باشد، ستودنی است، چون مرد خانواده وظیفه دارد هزینه زندگی زن و فرزندان خود را تأمین کند. کار و کوشش در این راه به ‌اندازه جهاد در راه خدا ارزش دارد، اما با برنامه‌ریزی اقتصادی و میانه‌روی در مخارج زندگی می‌توان به مقدار زیادی با درآمد شغل اصلی زندگی کرد و بقیه وقت را به سایر امور زندگی مشترک پرداخت. قناعت عزت می‌آورد و عزت نیز از ویژگی‌های یک خانواده متعادل و خوشبخت است.

    اغلب بین اشتغال مرد در شغل دوم و سوم و چشم و هم‌ چشمی در خانواده‌ها رابطه مستقیمی وجود دارد؛ گاهی نیاز کاذب، خانواده را به مشقت می‌اندازد. کسانی که به این مشکل رفتاری مبتلا هستند همیشه خود را عقب‌مانده از دیگران احساس می‌کنند و در کسب درآمد بیشتر و پیروزی در این مسابقه به کار زیاد، قرض گرفتن و وام بانکی سنگین اقدام می‌کنند؛ بنابراین بهتر است زن و مرد در رفتار خود بیندیشند که آیا برای رقابت به این کارها روی آورده‌اند یا از سر نیاز است؟ اگر برای رقابت و چشم و هم‌چشمی است باید فرهنگ قناعت را در زندگی خود به کار گیرند و به حفظ تعادل رفتار خود و حضورشان در خانه کمک کنند.[7]

    غفلت از وظایف اصلی با عدم تعادل در کار و زندگی

    کار زیاد نه ‌تنها از اوقات فراغت اعضای خانواده می‌کاهد، بلکه سبب کاهش نظارت والدین بر خانواده و افزایش تنش بین آنها و فرزندان، به‌ ویژه جوانان می‌شود. همچنین باعث تغییر ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی، به ‌ویژه ارزش‌های مرتبط با خانواده و مشکلات زناشویی می‌شود.

    فساد اخلاقی برخی از مردان و زنان نیز به خاطر اشتغال زیاد همسرانشان و توجه نداشتن به نیازهای عاطفی و غریزی آنهاست. همچنین اعتیاد بسیاری از جوانان به خاطر اشتغال زیاد والدین و بی‌توجهی به تربیت آنهاست و اگر بخواهند همه زندگی‌شان را برای نجات فرزند مبتلا هزینه کنند، به نتیجه مطلوبی نخواهند رسید.

    اضافه‌کاری یا کار بیش از یک نوبت نیز سبب تعارض میان انجام کار و مسئولیت‌های خانوادگی فرد می‌شود. انتخاب ناخوشایند بین این دو گزینه (کار و خانواده) اغلب موجب احساس گناه و پشیمانی مخصوصاً برای مادران شاغل می‌شود. به همین علت بسیاری از مادران مایل نیستند وارد این تقابل شوند و گاه در محیط کار دچار مشکل می‌شوند. حال ‌آنکه مشکلات محیط کار، نبود امنیت شغلی و نبود ارتباط مطلوب بین همکاران از جمله مسائلی است که بر ارتباطات خانوادگی نیز تأثیر منفی دارد.

    راهکارهایی برای مدیریت تعادل میان کار و زندگی

    یکی از سؤال‌های اساسی در این زمینه این است که رابطه کار و زندگی چگونه باید تعریف و تنظیم شود؟

     برنامه‌ریزی بر اساس زندگی شخصی خود

    مهم‌ترین مرحله‌ای که شما امروزه باید برای ایجاد توازن بین کار و محیط خانواده از آن عبور کنید، مرحله شناخت زندگی شخصی‌تان و مشخص کردن تعریفتان از توازن است. نکته‌ای که نباید در رسیدن به توازن فراموش کنید، این است که شما باید راه خود را برای رسیدن به توازن در پیش بگیرید. برنامه‌ریزی برای نحوه استفاده از زمان شخصی، مهم‌ترین مرحله در رسیدن به توازن میان کار و زندگی شخصی است. مهم این است که شما چگونه زمان خود را بین کار و زندگی شخصی‌تان تنظیم می‌کنید تا بتوانید از هر دوی آنها لذت ببرید.

    برنامه‌ریزی دقیق، سازمان‌دهی مؤثر و مدیریت زمان به شما کمک می‌کند تا وظیفه و کار خود را به ‌موقع انجام دهید و در نتیجه، با ناهماهنگی، فشار روانی و تعارض کمتری روبه‌رو شوید؛ بنابراین، شما در جدا کردن مرز کار از خانواده موفق عمل می‌کنید.

     شرح وظایف و مسئولیت‌های هر نقش

    یکی از کارهای اولیه‌ای که به شما در این راه کمک می‌کند، این است که قبل از هر چیز شرح وظایف و مسئولیت‌های خود را در هر نقش تفکیک کنید و بنویسید. در نقش همسر، در نقش پدر یا مادر و در نقش شاغل. می‌توانید یک برگه بزرگ سفید بردارید، آن را به سه ستون تقسیم کنید و در هر ستون، هر آنچه به ذهنتان می‌رسد را یادداشت کنید.

    این کار کمک می‌کند به ذهنتان سر و سامان بدهید، موارد مشابه را در کنار هم با یکدیگر مقایسه کنید و انتخاب‌های دقیق‌تری داشته باشید. در عین‌ حال، این کار تمرینی است که به شما کمک می‌کند در موقعیت‌های مختلف، بسته به نقش خود چه تصمیمی باید بگیرید.

    مثلاً وقتی همسرتان با فرزندتان دعوا می‌کند، با وقتی ‌که دو کارمندتان با هم دعوا می‌کنند، فرق دارد. در هرکدام از این موقعیت‌ها شما یک نقش متفاوت دارید و مسئولیت‌هایتان با هم فرق می‌کند. در یکی مسئول خدشه‌دار نشدن کانون خانواده و حفظ رابطه اعضا در عین آرامش درون خانه هستید، در دیگری مسئول ضربه نخوردن پروژه و پیشبرد کار به ‌دور از تنش هستید؛ بنابراین واکنش‌هایی که دارید، با هم فرق دارند. در خانه ممکن است با یک شوخی یا در آغوش گرفتن، مسئله را ختم کنید و نگذارید کار بالا بگیرد، اما در دومی، هر دو کارمند را به اتاق جلسه ببرید و خیلی جدی از هر دو توضیح بخواهید.

     روال روزانه‌ای برای خود ایجاد کنید

    اجرای روال روزانه محکم و قوی به شما کمک خواهد کرد به تعادلی برسید که در زندگی به آن نیاز دارید. تثبیت عادت‌های قوی مانند اینکه در شبانه‌روز 8 ساعت بخوابید، استفاده از فضای مجازی را کمتر کنید، درست و صحیح غذا بخورید، ورزش کنید، شما را سالم‌تر و شادتر می‌سازد.

     رقابت و مسابقه

     در دنیای امروز، مخصوصاً با رشد انواع کسب ‌و کار، احساس رقابت در بسیاری از افراد دیده می‌شود؛ از مدیران ارشد گرفته تا کارمندان و کارگران. مدیران در رقابت با سایر کسب ‌و کارها هستند و کارمندان و کارگران در حال رقابت با همکاران خود. همه به دنبال موفقیت بیشتری هستند، ایرادی هم ندارد. شاید لازمه‌ بقا در این بازار کار مدرن، همین احساس باشد، اما اگر این احساس بر فرد مسلط شد و یادش رفت که زندگی ابعاد دیگری نیز دارد، خطرناک می‌شود. آن قدر این حس در او نفوذ می‌کند که ممکن است به خانواده‌اش هم انتقال دهد. آن وقت افراد خانواده بدون اینکه بدانند، مشغول رقابت می‌شوند. بچه‌ها می‌خواهند از همسالانشان جلو بزنند، همسران پا به‌پای هم، فشار‌کاری یکدیگر را تحمل می‌کنند، موفقیت‌های کاری بیش از اندازه مهم می‌شوند و در سایه این رقابت بی‌دلیل، بسیاری از لحظات خوش یک خانواده از بین می‌رود.

     حفظ سبک زندگی خود

    هر خانواده‌ای سبک زندگی مخصوص به خود را دارد. سبک زندگی افراد خانواده، به ‌واسطه ارتباط و نزدیکی که با هم دارند بسیار روی یکدیگر اثر می‌گذارد.

    اگر کار شما به گونه‌ای است که سبک زندگی همه را طوری دستخوش تغییر کرده است که برایشان مناسب نیست، حتماً فکری بکنید. مثلاً اگر همیشه خیلی زود می‌روید و خیلی دیر برمی‌گردید، می‌بینید فرزندتان برای اینکه بتواند شما را ببیند بعد از ساعت خوابش بیدار مانده، بدانید یک جای کار ایراد دارد.

    از طرف دیگر، سبک زندگی خانواده‌تان را نمی‌توانید کامل با خود سر کار ببرید. اگر عادت به غذاهای معطر و پر ادویه یا ترشی دارید، نمی‌توانید همین غذا را سر کار هم ببرید که از بوی آن همکاران آزرده شوند. به‌ هر حال بسیار مهم است که سبک زندگی کاری خود را از سبک زندگی خانه جدا کنید؛ مخصوصاً نگذارید سبک زندگی محل کار، تعیین‌کننده سبک زندگی شما و به دنبال شما، خانواده‌تان باشد.

     کاری که دوست ندارید، انجام ندهید

    انسان‌ها برای حفظ تعادل لازم است که حالشان خوب باشد. اگر زیاد تحت ‌فشار باشند، چه در محیط کار و چه در خانه، آنقدر به هم می‌ریزند که دیگر نمی‌توان از آنها انتظار برقراری تعادل داشت. اگر به تعادل فکر می‌کنید و به دنبال تعادل هستید:

    الف) به میزان استرسی که تحمل می‌کنید حواستان باشد. اگر در محل کار استرس زیادی دارید یا اگر اوضاع کاری شما را با استرس شدید در خانه روبرو می‌کند (مثلاً به خاطر کارتان دائم دارید در خانه دعوا می‌کنید)، حتماً خیلی زود اوضاع را متعادل کنید. می‌توانید شغلتان را عوض کنید یا وضعیت متعادل‌تری در آن ایجاد کنید.

    ب) کاری را انجام دهید که از آن لذت می‌برید. برای وقت تلف کردن یا صرفاً برای درآمد، کار نکنید. کار بخشی از زندگی شماست که باید بسیاری از نیازهای شما را برطرف کند، مانند نیاز به امنیت، خلاقیت، ارتباط‌های اجتماعی. اگر کار شما از نوعی است که نه‌تنها نیازهایتان را برآورده نمی‌کند، بلکه خلاقیت و مهارت‌آموزی و پیشرفت را هم از شما می‌گیرد، بدانید بخش مهمی از وجود خود را هر روز لگدمال می‌کنید.[8]

    خانه، خانه است!

    گاهی برخی همسران خانه را با اداره یا کتابخانه، پادگان یا مسجد اشتباه می‌گیرند. مردی که کارمند یک اداره، شرکت و یا کارخانه است، وقتی به خانه می‌آید ممکن است همسر و فرزندان خود را با کارمندان اداره یا ارباب ‌رجوع اشتباه بگیرد و همان رفتارهای خشک، عصبی و غیرصمیمانه‌ای که معمولاً در ادارات شاهد آن هستیم، با خانواده خود داشته باشد. برخی دیگر از آقایان که اهل فضل و تحقیق هم هستند، خانه را با کتابخانه خصوصی اشتباه می‌گیرند. توقع دارند که هنگام مطالعه ایشان، همه اعضای خانواده سکوت کنند و صدا از کسی یا چیزی برنخیزد. حتی برخی اگر هنگام روزنامه خواندن با پرسش یا سخنی از سوی همسر و فرزندشان مواجه شدند، چنان واکنش خشن و بی‌رحمانه‌ای نشان می‌دهند که گویی جنایتی رخ ‌داده است. این همسران اگر خیلی همت کنند و بر سر خانواده منت بگذارند، فقط در موقع صرف غذا در کنار آنها خواهند بود و لابد در آن ‌وقت ملاقات محدود نیز فرصت چندانی برای گفتگو و معاشرت با خانواده ندارند.

    گاهی نظم خشک چنین مردانی حوصله‌ دیگران را سر می‌برد و همسر و فرزندان را کلافه می‌کند. نمونه‌هایی که گفتیم گرچه عموماً به آقایان مربوط می‌شود، اما بعضاً در مورد خانم‌ها نیز صدق می‌کند.

    آنچه درباره خانم‌ها به صورت اختصاصی باید اشاره‌ کنیم، تبدیل کردن خانه به محفل دوستی بانوان همسایه یا فامیل است. برخی از خانم‌ها به‌ گونه‌ای افراطی عادت دارند بیشتر اوقات خود را در کنار خانم‌های همسایه و فامیل به گفت ‌و شنود بپردازند. گاهی این شیوه بی‌حد و مرز در زمان حضور شوهر در منزل نیز ادامه می‌یابد.

    تمامی اینها به دلیل تلقی نادرست از خانه و روابط زناشویی رخ می دهد. همسران باید برای «خانه» جایگاهی ویژه و متفاوت از همه محیط‌های دیگر، چه محل کار، چه منزل پدری، چه کتابخانه و چه مهمانخانه در نظر بگیرند.

    خانه با معاشرت اهل خانه و در مرتبه نخست با روابط بی‌نظیر زن و شوهر که با هیچ رابطه‌ دیگری قابل ‌مقایسه نیست، شکل می‌گیرد. خانه، صرفاً یک مکان نیست، یک‌ زمان هم هست، یعنی یک مجال و فرصت طلایی و استثنایی برای زن و شوهر تا در کنار یکدیگر باشند. بالاتر از این، خانه یک دنیای دیگر هم به‌ حساب می‌آید، دنیایی که نه فردی و خصوصی و نه جمعی و عمومی، بلکه دنیای اُنس اختصاصی زن و شوهر است. پس خانه، فقط خانه است! هنگامی که همسران در اوج عشق، صداقت و وفاداری در کنار هم می‌نشینند، دوست‌داشتنی‌ترین لحظات زندگی‌شان را خلق می‌کنند.[9]

    [1]. مجموعه ورام، ج 1، ص 6.

    [2]. همسران سازگار، علی حسین‌زاده، ص 257- 274.

    [3]. خانواده موفق، مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، ص 34- 36.

    [4]. معماری عشق پایدار در زندگی زناشویی، سید مسعود راد، ص 385- 388.

    [5]. مشاوره و روان‌درمانی خانواده با رویکرد فرهنگ ایرانی، سید مهدی حسینی (بیرجندی) ص 75- 76.

    [6]. ر.ک: اسرار خوشبختی، نسرین مهدوی، ص 229؛ مقاله مدیریت تعادل بین کار و زندگی، حسین مدنی (رئیس پژوهش‌های موردی منابع انسانی شرکت ملی صنایع پتروشیمی)، نشریه تدبیر، شماره 168.

    [7]. خانواده موفق، زهرا رحیمی یگانه، ص 168-165.

    [8]. ر.ک: مقاله مدیریت تعادل بین کار و زندگی، حسین مدنی (رئیس پژوهش‌های موردی منابع انسانی شرکت ملی صنایع پتروشیمی)، نشریه تدبیر، شماره 168.

    [9]. ر.ک: همسرداری، ابراهیم امینی، ص 235-247؛ آیین زناشویی و دانستنی‌های جنسی، محمدرضا جعفری نیا، ص 162؛ رازها و کرشمه‌ها (دنیای همسران جوان)، احمد پورنجاتی، ص 111-115؛ معماری عشق پایدار در زندگی زناشویی، سید مسعود راد، ص 390-405.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا