• عامل سی و ششم: تعصب نداشتن و محدود نکردن یکدیگر

کنترل کردن همسران از سوی یکدیگر در زندگی مشترک می‌تواند رابطه آنها را به نابودی بکشاند. ممکن است در اوایل ازدواج، احساس کنید همسرتان چقدر به شما توجه و لطف دارد، اما به مرور زمان متوجه می‌شوید تحت کنترل هستید. فرد کنترل‌گر نفوذطلب است. دوست دارد بر همه جا ریاست کند و همه چیز تحت کنترل و تسلط او باشد.[1]

افراد کنترل کننده همیشه فکر می‌کنند که می‌دانند چه چیزی برای دیگران خوب است و چون همیشه می‌دانند چه چیزی به صلاح دیگران است، احساس می‌کنند که رسالت دارند دیگران را به انجام رفتارهایی که به صلاحشان است وادار کنند.

اگر از همسرتان خواسته باشید کاری برایتان انجام دهد که خودش تمایلی به انجام آن نداشته است، او اولین بار مشتاقانه این کار را انجام می‌دهد، اما دفعه بعد، از درخواست شما عصبانی می‌شود و البته اگر تهدید یا مجبورش کنید، حتی اگر کار را برایتان انجام دهد، دیگر از روی میل و مشتاقانه نخواهد بود و اگر این موضوع ادامه یابد رابطه بین شما و او آسیب می‌بیند و به تدریج نابود می‌شود.

اگر می‌خواهید در زندگی مشترک خشنود و راضی باشید، باید رفتار کنترل‌گری را از زندگی خود حذف کنید.[2]

همسر کنترل‌کننده در اتاق خواب نیز بسیار سلطه‌جو و کنترل‌گر است. او همواره به همسرش فرمان می‌دهد و می‌گوید که از این طرف به آن طرف حرکت کند و روی همسرش کاملاً مسلط است. همه جا حالت غالب به خود می‌گیرد و همسرش را مغلوب می‌کند.[3]

  غیرت آگاهانه

حریم خانواده نیازمند پاسداری است و نگهبان آن غیرت است. غیرت یعنی سعی در نگهداری آنچه حفظش ضروری است. غیرت موهبت الهی است که نصیب هر مردی می‌شود. این صفت آنقدر اهمیت دارد که نظام خلقت را برپا می‌دارد و انسان را بر خواسته‌های حیوانی و دنیای شهوات کنترل می‌کند. در روابط زناشویی غیرت، به ویژه از سوی مرد درباره همسرش رفتاری طبیعی و پسندیده است. شوهر، همسر خویش را در پناه حریم اختصاصی خود قرار می‌دهد و اجازه نمی‌دهد قصد و نگاه هیچ غریبه‌ای از این حریم بگذرد. البته غیرت آگاهانه که مرد با محبت، مراقبت و مسئولیت پذیری نیاز‌های همسرش را بشناسد و او را در بند محبت خود قرار ‌دهد.

غیرت آثار و فواید سودمندی در ارتقا و تعالی زندگی شخصی و اجتماعی افراد دارد. تا جایی که نسل سالم، ایمان کامل، امنیت و مدیریت صحیح خانواده، استواری، فرازمندی، راستی، حراست، پاک نگری و پاک کرداری، همه و همه در سایه صفت حسنه غیرت حاصل می‌شوند. اگر همه زندگی‌ها این طور باشد، جامعه‌ سالم می‌ماند و نظمی که خداوند در عالم هستی می‌خواهد برقرار می‌شود.

مردان فهمیده و سالم به صفت ممتاز غیرت آگاهانه زینت شده‌اند. آنان پیوسته خود و خانواده‌شان را از ناپاکی‌ها نگهداری کرده و از آنچه زمینه گناه را فراهم می‌کند محافظت می‌کنند، اما گاهی این نعمت پر ارزش کمرنگ می‌شود تا جایی که رفتار همسرشان برای آنها اهمیت ندارد! البته امروزه که عصر ارتباطات است مصداق‌های زیادی وجود دارد که حیا و غیرت را کمرنگ می‌کند.

مردان و زنانی که از فیلم‌ها و تصاویر ماهواره‌ای تأثیر پذیرفته اند، به غیر سرگرمی سعی می‌کنند الگوگیری کرده و قدم به قدم زندگی خود را به سمت آنها سوق دهند. غیرت همانند فرهنگ کم یا زیاد در همه وجود دارد. ناگفته نماند که این فیلم‌ها بر همه تأثیر دارد. مخصوصاً آنان که بیمار دل باشند. در جامعه امروز بعضی دختران و پسران به اسم آزادی به هوسرانی می‌پردازند. شاید این نیز به خاطر بی‌توجهی و بی‌مسئولیتی پدرانشان است که با باور غلط خود، فرزندانشان را به دست وسوسه‌های زمانه سپرده‌اند. این پدران از همان کسانی هستند که غیرت و مسئولیت در برابر خانواده را فراموش کرده‌اند.

در جامعه‌ای که مرد با چنین جایگاهی تحقیر شود، اگر چه زنان به تواضع مردانشان لبخند می‌زنند، لیکن همان زنان بر غرور و شجاعت حبس شده همسرانشان خود را سرزنش می‌کنند.

غیرت برای مردانی است که از نقش مردانه خود دور نمانده باشند. مردانی غیرت را تضعیف می‌کنند که در زندگی منفعل هستند و قدرتی بر مدیریت خانواده ندارند.

آنان کسانی هستند که با سرگرمی به حاشیه‌هایی مثل شراب‌خواری، اعتیاد و حتی استنباط‌های غیر عاقلانه از مدرنیته و برداشت‌های غلط از موقعیت‌ها و جذابیت‌های اجتماعی این قدر به خود مشغولند که طرز تفکرشان به زندگی تغییر می‌کند و خیلی از ناهنجاری‌ها را به صورت هنجار تلقی می‌کنند.

این گروه از مردان خودباخته‌اند و با بی‌مدیریتی، ناشایستگی و ناتوانی خود را نشان می‌دهند. آنها حتی در نگاه فمنیستی و با قلم افراطی‌گری هم جایگاه منفی دارند.[4]

پس در اصل غیرت مردانه هیچ حرف و سخنی نیست، اما اگر این غیرت احمقانه باشد نه تنها نگهدارنده هم نیستند، چه بسا مشکلات زیادی به وجود می‌آورد.

هر چند غیرت لازم است. با این حال استفاده نادرست و بیجا از آن، افراد پاک را به مرز خیانت و ناپاکی می‌کشاند. بعضی مردان به اسم غیرت‌ورزی اما در حقیقت با اندیشه افراطی و تعصب‌ورزی بیجا عرصه را بر همسر خود تنگ می‌کنند و با سخت گرفتن به او زمینه آزار و اذیت او را فراهم می‌کنند. می‌گویند همسرم نباید با هیچ مردی صحبت کند. نباید از خانه بیرون برود. این رفتارهای افراطی می‌تواند هر انسان پاکی را به سوی ناپاکی سوق دهد و از راه دین منحرف کند؛ چرا که انسان به چیزی که از آن منع شود حریص‌تر می‌شود. در مقابل هر افراطی عکس‌العمل نشان می‌دهد و جسورتر می‌شود و با دین‌زدگی و دین‌گریزی تمام حقایق زندگی خویش را نیز انکار قرار می‌کند. در واقع غیرت بی‌جا موجب می‌شود زن در موضع تدافعی واقع شده و گاه به اعمالی که تا کنون مرتکب نشده دست بزند. چرا که مجازات هر کس به خاطر عملی که مرتکب نشده است عاملی برای کشیده شدن او به همان عمل است.

از این رو حقیقت دین چیزی جز تعادل نیست. دین نه افراط را می‌پسندد و نه تفریط را. دین نمی‌گوید همسرت را مطلقاً آزاد بگذار و در برابر تمام رفتارهایش سکوت کن؛ چراکه مرد پاسدار حرمت زن است و این ارزشی است که خداوند برای او قرار داده است.[5]

 دلایل غیرت‌ها و حساسیت‌های بیجا

حساسیت بیش از حد و غیر طبیعی به رفتار همسر در معاشرت با دیگران و به‌ویژه در رفتار با جنس مخالف از حالات تقریباً شایع در نخستین ماه‌های پس از ازدواج است.

این حالت در زنان بیش از مردان بروز می‌کند. زن جوان از اینکه همسرش با زنان دیگر، حتی آشنا و خویشاوند رفتاری صمیمانه و محبت‌آمیز دارد ناخرسند و عصبانی می‌شود. از نگاه یا گفتگوی همسرش با زنی دیگر به‌ویژه اگر لحنی شاد و مزاح‌آلود داشته باشد، به شدت رنج می‌برد.

مردان نیز متقابلاً از مشاهده چنین رفتارهایی از سوی همسر جوان خود، واکنش نشان می‌دهند، اما این دو ریشه‌های روانی متفاوتی دارند: غیرت مردانه و حسادت زنانه.

یادآوری می‌کنیم که آنچه مورد بحث ما است، حساسیت غیرطبیعی و در حقیقت غیرضروری به روابط صمیمی زن و مرد با دیگران در محدوده ضوابط اخلاقی و مشروع است و اصولاً روابط بی‌حد و مرز و مخدوش کننده معیارهای اخلاقی و شرعی مورد بحث نیست، زیرا هیچ مقبولیتی ندارد.

  1. معمولاً بیشترین دلیل واکنش منفی زنان جوان به روابط و گفتگوی همسرشان با زنان دیگر ریشه در نوعی انحصارطلبی عاشقانه دارد. در همه ما مالکیت وجود دارد. در واقع آدم‌ها به هر چیزی که علاقه شدید دارند نوعی احساس مالکیت پیدا می‌کنند. زن همسرش را منحصراً متعلق به خود می‌داند که باید تمامی عشق و محبت خویش را تنها و تنها نثار او یعنی زن خود کند. پس هر نوع حرکت و رفتاری، از یک نگاه تا یک گفتگو یا یک شوخی معمولی و حتی گاه یک تعریف تکریم‌آمیز از زنی دیگر، به مفهوم شکسته شدن حلقه انحصاری عشق مرد به همسر و غیرقابل تحمل است.

گاهی کار به جایی می‌رسد که برخی زنان حتی رفتار محبت‌آمیز شوهر با خواهرش را برنمی‌تابند و حسادت می‌ورزند.

گرچه این‌گونه واکنش‌ها اغلب مختص نخستین ماه‌های پس از ازدواج است، اما اگر با رفتار درستی مواجه نشود، چه بسا منشأ اختلافات ریشه‌دار در روابط خانوادگی شود.

  1. گاهی این احساسات ناشی از یک ترس درونی است. یعنی «ترس از دست دادن». رفتارهای شکاکانه و آمیخته با سوء ظن این افراد به همسرشان نیست، بلکه این شک به خودشان است. وقتی یکی به همسرش شک داشته باشد، یعنی به نفس خود شک کرده است و اینکه آیا آنقدر خوب هست که طرف مقابل حاضر شود تا آخر با وی بماند. در صورتی که اگر او اعتماد به نفس کافی داشته باشد، دیگر به این نیازی ندارد که با رفتارهای کنترل‌ کننده خود طرف مقابل را مجبور کند که در کنار او بماند؛ چراکه دارای اعتماد به نفس کافی است و باور دارد که همسرش به او وفادار خواهد ماند، اما کسانی که به خودشان و توانایی‌هایشان شک دارند فرافکنی کرده و به طرف مقابل شک می‌کنند. چون می‌دانند آنقدر خواستنی نیستند که طرف مقابل در تعهد ازدواج به او وفادار بماند.

3.گاهی هم، زن یا مرد از سر لجبازی یا ناآگاهی عملی را انجام می‌دهد که طرف مقابل را به خود دچار بدبینی می‌کند. مثلاً بی‌دلیل تلفن همراهش را به داخل حمام می‌برد یا برای آن رمزهای سخت می‌گذارد. زمان جواب دادن به تلفن از همسرش دور می‌شود. این عملکردها برای هر انسانی ممکن است او را به سمت شک و تردید سوق دهد. پس لازم است همسران مواظب اعمال و رفتارشان در زندگی مشترک باشند.

  1. در انسان حسی وجود دارد که تجربیات و حوادث اتفاق افتاده برای دیگران را به خود نسبت می‌دهد و می‌گوید نکند برای من هم چنین وضعیتی اتفاق بیفتد و ناخودآگاه طوری عمل می‌کند که دچار آن حالت نشود. مثلاً اگر در اخبار شنیده کودکی در فلان جا ربوده شد، فردا در کل کشور حتی در محله‌های امن آمار کودکان مشغول به بازی در کوچه یکدفعه برای چند روزی کم می‌شود و خانواده‌ها اجازه خروج از خانه را به آنها نمی‌دهند.

حال اگر ما مرتب در معرض اخبار و حوادث و حرف‌های کوچه بازاری همسایگان که معمولاً یک کلاغ چهل کلاغ شده، باشیم؛ به جای عمل به وظیفه خود، از سر ترس شکاک شده و به کنترل نامحسوس طرف مقابلمان می‌پردازیم.

مثلاً آقایی در سایت غیر رسمی داستان خیانت خانمی به همسرش را می‌خواند و به خاطر حس مالکیت ترس از دست دادن همسر ذهنش را فرا می‌گیرد و او دیگر کاری ندارد که آن زن که با همسرش از هیچ حیث قابل مقایسه هم نیست چه کسی بوده و در کجای دنیا و با چه اوضاعی زندگی می‌کرده است. آیا زندگی او و همسرش در همان شأن است. از فردا به همسرش می‌گوید: «کجا بودی؟»، «خرید نرو»، «هر چه بخواهی خودم می‌خرم» و…، اما ما باید به وظیفه خودمان عمل کنیم. باور کنید زن و شوهر اگر به هم اعتماد داشته باشند، فکر و نیت بی‌وفایی و خیانت در حق هم در مخیله آنها جایی ندارد و یک زندگی خداپسندانه‌ای پیدا می‌کنند.

سعی کنید به داستان‌های کوچه بازاری نپردازید؛ چون به طور ناخودآگاه روی شما اثر می‌گذارد. فیلم‌های شبکه‌های اجتماعی امروزه به جای ایجاد حس اعتماد و عشق و صفا، به طور ناخواسته گناه را علنی کرده و عادی جلوه می‌دهند و متاسفانه تأثیر منفی آنها بیشتر از آثار مثبت است.[6]

  1. یکی دیگر از دلایل حساسیت بیجای همسران می‌تواند دوستی‌ها و روابط غیراخلاقی قبل از ازدواج باشد. دختران و پسرانی که بر اثر آشنایی در خیابان یا محیط‌های دیگر و ایجاد علاقه و دوستی بین آنها، ازدواج می‌کنند، گاهی در زندگی آینده دچار بی‌اعتمادی می‌شوند؛ زیرا با خود می‌گویند همسر او که به راحتی با او دوست شده و با او ارتباط برقرار کرده است، آیا امکان ندارد که قبلاً با دیگری نیز دوست شده باشد؟ این فکر همیشه برای زوجین آزار دهنده است و در روابط و تصمیم‌های زندگی نیز خود را به صورت‌های مختلف نمایان می‌سازد. حتی اگر به ازدواج ختم نشود، چون خود با این مسئله مواجه بوده است، احتمال می‌دهد که شاید همسرش نیز با شخص دیگر پیش از ازدواج رابطه داشته است.

روابط آزاد دختر و پسر و شکسته شدن قبح چنین روابطی، باعث ایجاد روحیه بی‌اعتمادی و بدبینی به همسر می‌شود و این ذهنیت آزار دهنده در فرد شکل می‌گیرد که آیا همسرش پیش از این، چنین رابطه‌ای را تجربه کرده است یا نه؟ و یا ممکن است همسرش در زندگی به او خیانت کند؟ این بی‌اعتمادی و شک هیچ‌گاه فرد را رها نمی‌کند.[7]

  راه‌های رفع حساسیت‌ها و تعصب‌های عاشقانه

نخستین گام استفاده از روش حساسیت زدایی و کاستن زمینه‌های بروز تحریک در همسر جوان است. زن و مرد جوان باید در روابط اجتماعی خود با مردان و زنان دیگر به گونه‌ای رفتار کنند که موجب تحریک حس حسادت زنانه یا غیرت مردانه نشود.

مفهوم این توصیه این نیست که چهره‌ای عبوس، خشک و اخم‌آلود به خود بگیرند یا روابط خود را با دیگران قطع کنند، بلکه مقصود رعایت متانت و اکتفا به روابط متعارف و پرهیز از رفتار تحریک کننده و برانگیزاننده احساسات همسر است.

با این حال ممکن است با همه ملاحظاتی که زن یا مرد مد نظر قرار داده‌اند، دغدغه غیرت مردانه یا حسادت زنانه که ریشه در همان انحصار طلبی عاشقانه دارد، کار خودش را بکند. چه باید کرد؟

نشانه‌های اولیه این دغدغه را باید شناخت. همسرتان با چهره‌ای درهم کشیده و اخم‌آلود با شما مواجه می‌شود، کم حرف می‌زند، پاسخ سر بالا می‌دهد و حتی در برابر سؤال شما حاضر نیست از اصل مسئله به صراحت سخن بگوید و اگر اصرار کنید، انکار می‌کند. او در واقع با رفتارش حرف می‌زند.

در چنین حالتی باید ابتدا باید از نظر روانی خود را برای کشف و حل مسئله آماده کنید. بی‌اعتنایی چه از روی بی‌توجهی و غفلت باشد و چه آگاهانه و عمدی و چه بسا به گمان اینکه موضوع خود به خود منتفی خواهد شد، نه تنها مشکل را حل نمی‌کند، بلکه گاهی به پیچیدگی بیشتر می‌انجامد.

سعی کنید در یک موقعیت مناسب و با شیوه‌ای صمیمی و دلسوزانه از یک موضع نگرانی و دلواپسی، گفتگو را با همسرتان شروع کنید. گاهی به سخن آوردن او مشکل است، باید به او فرصت بدهید تا احساس کند بیان آنچه در درونش می‌گذرد، نتیجه بخش است. سر به سرش نگذارید، با او مجادله نکنید و کلنجار نروید. هرگز برداشت‌های او را هر چند نادرست و خیال‌پردازانه، مسخره نکنید. با دقت به حرف‌هایش گوش بدهید. رشته کلام او را پاره نکنید. بگذارید یکسره حرف بزند. برای پاسخگویی و توضیح حرف های خود، فرصت دارید. عجله نکنید. اگر رشته کلام او را به هر نحو قطع کنید ممکن است از صحبت پشیمان شود. هنگامی که احساس کردید کاملاً تخلیه شده است، آنگاه با حالتی شگفت‌زده اما با لحنی کاملاً مهربان و خودمانی درباره‌ مسئله‌ای که موجب چنین ذهنیتی در او شده توضیح بدهید. به ‌یاد داشته باشید که خویشتن‌داری و تدبیر، شرط اولیه موفقیت است.

همسرتان را به خاطر بدگمانی یا اشتباه در قضاوت درباره شما، سرزنش نکنید، بلکه با بیان واقعیت او را شرمنده سازید که این شیوه بسیار کارسازتر و مؤثرتر است.

سرانجام نیز تأکید کنید:

«علت حساسیت تو را درک می‌کنم، هر چند بیش از آنکه واقعی باشد، ذهنی و خیال‌پردازانه است، اما هیچ عاملی به جز عشق و علاقه تو به من باعث این حساسیت نیست. می‌دانم که دلت می‌خواهد من، فقط و فقط متعلق به تو باشم. باید هم همین طور باشد. مگر من و تو تنها و تنها متعلق به یکدیگر نیستیم؟ پس چرا دچار وسوسه‌های بیجا شویم؟ البته قبول دارم که برخی رفتارهایم موجب سوء تفاهم یا حساسیت تو شده باشد. بیشتر مراقبت خواهم کرد، اما تو نباید پیش‌داوری کنی!»

معمولاً پس از یک گفتگوی صریح و صمیمانه، دیوار ذهنیت و خیال‌بافی‌های او فرومی‌ریزد و قانع می‌شود که هیچ جایی برای نگرانی نیست. آثار رضایت را در چهره‌اش خواهید دید، اما مهم این است که بار دیگر اعتمادش را خدشه‌دار نکنید و در روابط خود با دیگران مراقب باشید. به‌ویژه در معاشرت با دیگر زنان، از هر گونه رفتار تحریک‌آمیز بپرهیزید.[8]

 

[1]. قوانین واقعی یک ازدواج، باربارا دی آنجلیس، ترجمه: آزاده سخایی منش، ص 107.

[2]. مقاله: «کنترل کردن؛ آفت زندگی مشترک»، سهیلا آقاجانی، شبکه اطلاع رسانی راه دانا، شبنم همدان، شناسه خبر: 894663.

[3]. قوانین واقعی یک ازدواج، باربارا دی آنجلیس، ترجمه: آزاده سخایی منش، ص 179.

[4]. بنویس برای من، مرکز تحقیقات و مطالعات حیات طیبه،ص25.

[5]. اسرار خوشبختی، نسرین مهدوی، ص 127؛ رضایت زناشویی، عباس پسندیده، ص 189.

[6]. شرایط سخط در زندگی زناشویی (سردی-خیانت- طلاق)، سعید قلمکاریان، ص 212.

[7]. ر.ک: گفتگوی به سوی کمال با دکتر کیهان نیا، «چرا روابط دختر پسر و دوستی‌های قبل از ازدواج اشتباه است؟»

[8]. رازها و کرشمه‌ها (دنیای همسران جوان)، احمد پور نجاتی، ص 25.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا