- عامل هفدهم: وقت گذاشتن برای یکدیگر
زوجهای جوان در آغاز زندگی مشترک، که حال و هوای عاشقانهتری دارند، زمان بیشتری را با هم میگذرانند و با وجود مشکلات سعی میکنند کنار هم باشند.
با گذشت زمان و افزایش مشغله همسران جوان، آنها وقت کمتری در کنار یکدیگر میگذرانند. برای مثال با ورود بچهها به زندگی، مسئولیتها از جمله مسئولیت مالی والدین بیشتر میشود و باید ساعات بیشتری کار کنند تا از پس مخارج زندگی برآیند. در این صورت تصمیمگیری درباره نحوه گذراندن همان اندک زمان باارزش باقی مانده، اهمیت بیشتری پیدا میکند. در واقع گاهی با افزایش مسئولیت و مشغلهها، به تدریج، اولویت و زمان با هم بودن زوجین کاهش مییابد. تا جایی که ممکن است به کلی از فهرست برنامههای آنها حذف شود.
با دقت در زندگی بسیاری از زوجهایی که در رابطهشان با هم دچار مشکل شدهاند، درمییابیم، مدت زمانی که به یکدیگر اختصاص دادهاند به مرور محدود و محدودتر شده است. وقتی زمان با هم بودن از لذت و جذابیت برخوردار نباشد و در آن تنش احساس شود، زن و شوهر به جای اینکه با هم وقت بگذرانند، کارهای دیگری برای انجام دادن و سرگرم شدن پیدا میکنند. آنها آگاهانه یا حتی از روی ناچاری از یکدیگر دوری میکنند.
بهترین سرمایهگذاری که زوجین میتوانند برای بهبود رابطه زناشویی بکنند این است که وقت بیشتری برای هم بگذارند. به این ترتیب نهتنها به یکدیگر ثابت میکنند که از با هم بودن لذت میبرند، بلکه نشان میدهند که همسرشان در زندگی آنها نقش مهمی دارد.
برای اینکه زن و شوهر بتوانند برای یکدیگر وقت پیدا کنند و رابطه خود را بهبود بخشند، بهتر است زمان خود را دوباره اولویتبندی کنند. مسائل بیاهمیت را کنار بگذارند و زمان و انرژی خود را روی همسرشان متمرکز کنند. برای این منظور میتوانند به تغییر دادن عادتها و ایجاد یک برنامه روزانه جدید بپردازند.
معمولاً برنامههای روزمره کسالتآور هستند، اما این قضیه واقعاً به این بستگی دارد که زوجین میخواهند چه کار کنند و تا چه حد حاضرند در برنامههایشان انعطاف به خرج دهند. برای ایجاد یک برنامه روزمره جدید، خلاقیت لازم است.
مدیریت زمان برای زوجهای پرمشغله امروزی که میخواهند صمیمیت و انس بیشتری بین خود ایجاد کنند مهارتی ضروری است.
خلوت با هم بودن
زن و شوهر بخش زیادی از وقت خود را به کارهای روزمزه مشغولاند. مثل خرید، انجام کارهای خانه، سروکله زدن با بچهها، کنار هم نشستن، روزنامه خواندن و تلویزیون دیدن. همه این چیزها مهم و باارزشاند، چون باعث انس و همدلی میشود، اما باید وقتی هم باشد که بتوانند نگاهشان را به نگاه هم گره بزنند و بدون هیچ مزاحمتی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.[1]
با هم بودن یعنی لحظاتی روبهروی هم نشستن دستهای یکدیگر را لمس کردن و با محبت به چشمان یکدیگر نگاه کردن. خاطرات شیرین گذشته را بازگو کردن و به آرزوهای مشترک پرداختن.
اگر از مرد و زنی که از زندگی زناشویی خود ناراضی هستند بپرسید: آخرین باری که دو نفری بدون بچهها بیرون رفتهاید کی بوده است؟ پاسخهایی که میشنویم معمولاً یکسان است: یادم نمیآید یا سه چهار سال پیش بود.
اگر میخواهید رابطهای پایدار با همسرتان داشته باشید، باید برای خودتان دو نفر زمان فراغتی در نظر بگیرید. این کار روابط میان شما را بسیار عالی خواهد کرد.
برنامهریزی برای با هم بودن
اوقات زندگی خود را طوری برنامهریزی کنید که بتوانید ساعاتی را بدون حضور اطرافیان و آشنایان با یکدیگر تنها باشید. این برنامهریزی میتواند به صورت زیر باشد:
هر شب دقایقی کنار هم بنشینید؛
گاهی با هم در یک رستوران غذا بخورید؛
گاهی به یک مسافرت نیم روزه بروید؛
سالی یکبار هم به یک مسافرت یکهفتهای بروید.
شاید کسانی که فرزند دارند از این پیشنهاد تعجب کنند و احساس کنند که با وجود فرزندان چنین چیزی امکانپذیر نیست، اما باید گفت بزرگترین هدیهای که شما میتوانید به فرزندانتان بدهید رابطهای پایدار و پر از مهر و محبت میان شما و همسرتان است.
فراموشی نقش همسری
زمانی که زن و شوهر عاشق هم میشوند، یکدیگر را فقط به چشم دوستدار میبینند لحظاتی که با هم سپری میکنند همراه با صمیمیت، عشق و محبت است. با گذر عمر، زندگی پیچیدهتر میشود. با وجود افرادی چون بچهها، دوستان، پدر و مادر و اطرافیان، همسران برای ارتباط خود وقت کمتری صرف میکنند. آنچه رخ میدهد گذر زمان است. از روزها به هفتهها و هفتهها به ماهها و از ماهها به سالها؛ تا اینکه ناگهان پی میبرند کسی که روبهرویشان نشسته فردی بیگانه است یا ممکن است او را از دست داده و تا آخر عمر افسوس لحظات با هم بودن را بخورند، اما شما نباید اجازه دهید چنین اتفاقی بیفتد. شما باید برای حفظ لطافت، طراوت و شادابی زندگی خود، خلوت باهم بودن و عشق ورزیدن را تمرین کنید.[2]
[1]. بهبود روابط زناشویی به زبان آدمیزاد، پائولا هال، ترجمه: لیلا رسولی، ص 92 و 95- 98.
[2]. معماری عشق پایدار در زندگی زناشویی، سید مسعود راد، ص 341-348.